برگی از نامهی زندگی فارابی
ابونصر محمد بن محمد بن اوزلق ابن طرخان معروف به فارابی که به عنوان معلم ثانی شناخته می شود جایگاه منحصر به فردی در تاریخ تفکر اسلامی و بویژه در حلقه ارتباطی میان فلسفه یونان و اندیشه اسلامی دارد.
زندگی و تحصیل:
اطلاعات باقی مانده از زندگی فارابی بسیار ناچیز است. او در سال 257 یا 259 ه.ق.(870 م.) در حوالی فاراب دیده به جهان گشود. احتمالاً رفت و آمد میان دارالعلم های مختلف و برافروخته شدن شوق دانستن در درونش، او را برای ادامه کسب علم در حدود چهل سالگی راهی بغداد نموده است. نزد ابوبشر متی ابن یونس در بغداد و در حرّان نزد یوحنا بن حیلان، منطق را با قوت آموخت. در مواجهه با ابن سراج به او منطق درس می داد و از او نحو می آموخت. او عربی را در غایت اتقان فرا گرفت. علوم یونانی را از مکتب درسی قسطنطنیه آموخت
و تحصیلات خود در علوم مختلف از ریاضیات گرفته تا ماوراء الطبیعه را تکمیل نمود. از نوشته های او برداشت می شود که در الهیات، منطق، علوم زبانی، علم فقه، علوم مدنی، ریاضیات، طبیعیات، کیمیا و هیئت، علوم نظامی و موسیقی مهارت بسیار کسب نموده است. مدت ها در بغدادِ پایتخت ساکن و به تدریس مشغول بود و بیشتر آثارش را در این بُرهه به نگارش درآورد. اما به دلایل نامعلومی عازم سوریه شد. هفت سال پیش از مرگش به مصر رفت و مورد توجه و احترام سیف الدوله حمدانی واقع شد. او پس از یک سال سکونت مجدد در سوریه(دمشق) در سال 339 ه.ق.(950 م.) در سن هشتاد سالگی چشم از جهان فروبست.
او معتقد بود که فلسفه به معنایِ ایثار حکمت است و فیلسوف کسی است که جهدِ خود را در زندگی و غایت عمرش را صرفِ حکمت کند. در این مسیر زندگی زاهدانه ای در پیش گرفت؛ آنچنان که گاه زیر نور چراغِ نگهبان مطالعه می کرد.
آثار مکتوب:
تعداد آثار تألیفی فارابی بسیار قابل توجه است. اگرچه به خاطر چند بُعدی بودن محتوای برخی آثارش دسته بندی موضوعی آنها کار ساده ای نیست، اما در یک نگاه کلی می توان کتب او را چنین دسته بندی و معرفی نمود:
الف)- در حوزه منطق: «التوطئه فی علم المنطق»، «کتاب المدخل إلی علم المنطق»، «شرح کتاب ایساقوجی فرفریوس»، «الفاظ المستعمله فی المنطق»، «عیون المسائل فی المنطق»، «فصول یحتاج الیها فی صناعه المنطق» که رسائل و شروح منطقی وی تمام گستره منطق ارسطویی را شامل می شود.
ب)- در حوزه الهیات و مسائل ما بعد الطبیعه: «اغراض ما بعد الطبیعه ارسطو»، «فی الواحد و الوحده»، «فصول فلسفیه منتزعه من کتب الفلاسفه»، «الفلسفه و سبب ظهورها». علاوه بر این باید آثاری چون «کتاب الحروف»، «الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الهی و ارسطاطالیس»، «احصاء العلوم»، «فلسفه افلاطون»، «فلسفه ارسطو»، «الرد علی جالینوس»، «الرد علی یحی النحوی»، «رساله فی ماهیه العقل» را نام برد.
ج)- در حوزه اخلاق و سیاست: «آراء اهل المدینه الفاضله»، «فصول مدنی»، «التنبیه علی سبیل السعاده»، «فی تحصیل السعاده»، ، «تلخیص النوامیس»، « کتاب المله »، «سیاساه المدنیه»، «مقاله فی السیاسه». تعدّد و عمق این حوزه از آثار وی تا حدی است که بیراه نیست اگر او را بنیان گذار فلسفه سیاسی اسلامی هم بدانیم.
به بیان حنا الفاخوری و خلیل البحر در کتاب تاریخ فلسفه در جهان اسلام، گرایش فارابی به سیاست در نتیجه تحقیق پیرامون مسئله امامت بوده است.
د)- در حوزه طبیعیات: «النُکت فی ما یصحّ و ما لا یصحّ من احکام النجوم»، «فی الخلاء»، «السماء والعالم، «الآثار العلویه» در باب هواشناسی»، شرحی بر مباحثی از فیزیک با نام «السماع الطبیعی».
وی آثاری هم در زمینه موسیقی نگاشته است که در زمره مهمترین آن ها باید به «الموسیقی الکبیر» اشاره نمود.
فارابی در کتاب احصاء العلوم خود به طبقه بندی علوم پرداخته است. وی هشت علمِ زبان، منطق، ریاضی، طبیعی، الهی، مدنی، فقه و علم کلام را بعنوان علوم اصلی معرفی می نماید. این طبقه بندی دو تفاوت مهم با طبقه بندی قبلی که توسط ارسطو انجام شده بود دارد. اولا برخی علومی که ذکر کرده است در طبقه بندی ارسطو وجود ندارد، دوماً ترتیبی هم که فارابی در نظر گرفته با ارسطو متفاوت است. شاید بتوان گفت وی اولین دانشمند مسلمان است که در جهت ایجاد دائره المعارف تلاش نموده است.
از آنجا که فارابی در عصر غیبت صغری تولد و رشد یافته است گمانه زنی هایی از سوی برخی محققین در مورد ارتباط فارابی با حلقه علمی جناب شیخ یعقوب کلینی(ره) و حتی ارتباطِ با واسطه با نواب اربعه مطرح شده است.
[منابع مورد استفاده در این نوشته برای مطالعه بیشتر در مورد تاریخ زندگی و آثار و افکار فارابی:
فارابی روشنگر بی چراغ نوشته کیوان خسروی؛
فارابی فیلسوف فرهنگ نوشته رضا داوری اردکانی،
مکتب فارابی نوشته ایان ریچارد نتون و ترجمه مرادی طادی
و همچنین فارابی اثر ماجد فخری از همان مترجم]
تازه ها